فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Phalanx

ˈfeɪlæŋks ˈfælæŋks

شکل جمع:

phalanges

معنی و نمونه‌جمله

noun

بند انگشت، دسته به‌هم فشرده پیاده‌نظام سنگین اسلحه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The police formed a phalanx in front of the prison door.

مأموران پلیس یک صف به‌هم‌فشرده در جلو در زندان تشکیل دادند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت phalanx

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «phalanx» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/phalanx

لغات نزدیک phalanx

پیشنهاد بهبود معانی