فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pharaoh

ˈferoʊ ˈfeərəʊ

شکل جمع:

pharaohs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

فرعون (عنوان پادشاهان مصر باستان)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The pharaoh's tomb was filled with treasures and artifacts.

آرامگاه فرعون پر از گنجینه‌ها و آثار باستانی بود.

The pharaoh's reign marked a significant era in Egyptian history.

سلطنت فرعون دوران مهمی را در تاریخ مصر رقم زد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The pharaoh wore a crown adorned with precious jewels.

فرعون تاجی بر سر داشت که با جواهرات گران‌بها مزین شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pharaoh

  1. noun a ruler in ancient Egypt

ارجاع به لغت pharaoh

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pharaoh» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pharaoh

لغات نزدیک pharaoh

پیشنهاد بهبود معانی