آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Photoshoot

ˈfoʊt̬oʊʃuːt ˈfəʊtəʊʃuːt

شکل جمع:

photoshoots

معنی photoshoot | جمله با photoshoot

noun countable

عکس‌برداری، عکاسی (جلسه‌ی عکاسی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

During the photoshoot, the photographer experimented with different lighting techniques.

درطول عکس‌برداری، عکاس تکنیک‌های نورپردازی مختلفی را آزمایش کرد.

The company organized a corporate photoshoot to update their staff profiles on the website.

شرکت برای به‌روزرسانی پروفایل کارکنان خود در وبسایت، جلسه‌ی عکاسی ترتیب داد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت photoshoot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «photoshoot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/photoshoot

لغات نزدیک photoshoot

پیشنهاد بهبود معانی