Psychoanalyst

ˌsaɪkoʊˈænlɪst ˌsaɪkəʊˈænl-ɪst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

روانکاو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد psychoanalyst

  1. noun a licensed practitioner of psychoanalysis
    Synonyms:
    psychiatrist analyst shrink psychoanalyzer psychologist psychopathologist psychopathist neuropsychiatrist alienist psychometrician head-shrinker

ارجاع به لغت psychoanalyst

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «psychoanalyst» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/psychoanalyst

لغات نزدیک psychoanalyst

پیشنهاد بهبود معانی