درخواست دادن، فرم پر کردن (برای شغل، پذیرش و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I decided to put in an application for the project manager position.
تصمیم گرفتم برای سمت مدیر پروژه درخواست بدهم.
She put in an application to several universities.
او برای چندین دانشگاه درخواست پذیرش فرستاد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «put in an application» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/put-in-an-application