فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Put Paid To

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • idiom
    (انگلیس) خاتمه دادن، به پایان رساندن، (دکان چیزی را) تخته کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد put paid to

  1. verb complete a task
    Synonyms: bring to a close, finish something, make an end of, put an end to

ارجاع به لغت put paid to

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «put paid to» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/put-paid-to

لغات نزدیک put paid to

پیشنهاد بهبود معانی