امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pyrogenic

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پزشکی تب‌زا، ایجادکننده‌ی تب، تب‌آور، پیروژنیک، ایجادشده دراثر تب link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The pyrogenic response increased the patient's body temperature significantly.
- پاسخ پیروژنیک دمای بدن بیمار را به میزان قابل توجهی افزایش داد.
- Scientists studied the pyrogenic effects of the new drug on inflammation.
- دانشمندان اثرات تب‌زای داروی جدید بر التهاب را مورد مطالعه قرار دادند.
adjective
گرمازا، حرارت‌زا، ایجادکننده‌ی گرما، پیروژنیک، ایجادشده دراثر گرما
- The pyrogenic process altered the chemical structure of the compound.
- فرایند گرمازا ساختار شیمیایی ترکیب را تغییر داد.
- Researchers studied the pyrogenic effects of the volcanic eruption.
- محققان اثرات ایجادشده دراثر گرمای فوران آتشفشانی را مورد بررسی قرار دادند.
adjective
زمین‌شناسی آتش‌فشانی، آذرین (وابسته به سنگ‌های آذرین که از انجماد مواد مذاب آتش‌فشانی حاصل می‌شوند)
- The landscape was shaped by pyrogenic processes over millions of years.
- این منظره دراثر فرایندهای آتشفشانی طی میلیون‌ها سال شکل گرفته است.
- Geologists often classify minerals based on their pyrogenic origins.
- زمین‌شناسان مواد معدنی را اغلب براساس منشأ آذرین‌شان طبقه‌بندی می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pyrogenic

  1. adjective Produced under conditions involving intense heat
    Synonyms:
    pyrogenous igneous pyrogenetic

ارجاع به لغت pyrogenic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pyrogenic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pyrogenic

لغات نزدیک pyrogenic

پیشنهاد بهبود معانی