آخرین به‌روزرسانی:

Quartermaster

ˈkwɔːrtərˌmæstər ˈkwɔːtəˌmɑːstə

معنی

noun

(نظامی) سر‌رشته‌دار، متصدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quartermaster

  1. noun one holding a responsible post in the armed forces
    Synonyms:
    commissioned-officer supply officer petty-officer

ارجاع به لغت quartermaster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quartermaster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quartermaster

لغات نزدیک quartermaster

پیشنهاد بهبود معانی