با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Sauté

soʊˈteɪ ˈsəʊteɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    غذا و آشپزی (درمورد غذا) در روغن سرخ‌کرده، سرخ کردن، تفت دادن
    • - First sauté the vegetables and the meat; then throw them in the pot.
    • - اول سبزیها و گوشت را کمی سرخ کن و سپس در دیگ بریز.
    • - Sauté the mushrooms in 3 tablespoons of the butter until they are golden.
    • - قارچ ها را با سه قاشق غذاخوری کره تفت دهید تا طلایی شوند.
  • noun uncountable
    غذا و آشپزی غذای سرخ شده
  • adjective
    غذا و آشپزی سرخ شده، تفت داده شده
    • - sauté potatoes
    • - سیب‌زمینی سرخ شده
    • - sauté meet
    • - گوشت تفت داده شده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت sauté

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sauté» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/saute

لغات نزدیک sauté

پیشنهاد بهبود معانی