با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

She

ʃi ʃi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    shes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun pronoun countable A1
    او، آن دختر یا زن، جانور ماده
    • - She is my daughter.
    • - او دختر من است.
    • - She wrote a letter to her brother.
    • - او به برادرش نامه نوشت.
    • - Our cat was pregnant and she gave birth yesterday.
    • - گربه‌ی ما آبستن بود و دیروز زایید.
    • - Our cat is a she.
    • - گربه‌ی ما ماده است.
    • - You are the cruelest she alive.
    • - تو ستمگرترین زن دنیا هستی.(شکسپیر)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد she

  1. pronoun Used to refer to the female person or animal previously mentioned or implied.
    Synonyms: this-one, this girl, this woman, that girl, that woman, this female animal, that female animal

ارجاع به لغت she

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «she» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/she

لغات نزدیک she

پیشنهاد بهبود معانی