فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Shipboard

ˈʃɪpbɔːrd ˈʃɪpbɔːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    پهلوی کشتی، درکشتی، سوار کشتی، کنار کشتی، صحنه کشتی، عرشه
    • - They stood on shipboard.
    • - روی عرشه‌ی کشتی ایستادند.
    • - shipboard activities
    • - فعالیت‌های روی کشتی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت shipboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shipboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shipboard

لغات نزدیک shipboard

پیشنهاد بهبود معانی