آخرین به‌روزرسانی:

Shipboard

ˈʃɪpbɔːrd ˈʃɪpbɔːd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

پهلوی کشتی، درکشتی، سوار کشتی، کنار کشتی، صحنه کشتی، عرشه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

They stood on shipboard.

روی عرشه‌ی کشتی ایستادند.

shipboard activities

فعالیت‌های روی کشتی

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت shipboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shipboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shipboard

لغات نزدیک shipboard

پیشنهاد بهبود معانی