شکل نوشتاری دیگر این لغت: snow-blinded
برفکور، دچار برفکوری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The hiker was snow-blind after spending hours in the blizzard without proper eye protection.
این کوهنورد پس از گذراندن ساعتها در کولاک بدون محافظ چشم، برفکور شد.
The winter storm was so intense that it left me snow-blinded for hours.
طوفان زمستان آنقدر شدید بود که من را ساعتها دچار برفکوری کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «snow-blind» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snow-blind