زبانباز، سفسطهگر، سوفیست، مغالطهگر
She was regarded as a sophist.
او را یک سفسطهگر میدانستند.
For many years she was a highly paid sophist.
او برای سالهای متمادی یک فرد زبانباز پردرآمد بود.
فیلسوف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The sophist spoke eloquently about the nature of truth and reality.
فیلسوف به شیوایی در مورد ماهیت حقیقت و واقعیت صحبت کرد.
The sophist's arguments were always persuasive.
استدلالهای فیلسوف همیشه قانعکننده بود.
سوفسطایی (شخصی که در یونان باستان در فنهای مغالطه، جدل و خطابه، مهارت بسیار داشت.)
The sophist's teachings were often seen as controversial.
آموزههای سوفسطایی اغلب بحث برانگیز تلقی میشد.
The sophist argued his point with great eloquence.
سوفسطایی نظر خود را با شیوایی بسیار استدلال کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sophist» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sophist