شکل جمع:
spaghettisغذا و آشپزی اسپاگتی، رشتار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
The spaghetti was cooked to perfection.
اسپاگتی کاملاً پخته شد.
He twirled the spaghetti around his fork.
رشتار را دور چنگالش چرخاند.
لولهی عایق (برای پوشاندن سیم لخت یا نگهداشتن سیمهای کنار هم)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The spaghetti kept the exposed wires safe from damage.
لولهی عایق سیمهای در معرض دید را از آسیب در امان نگه میداشت.
She organized the cables with sections of insulating spaghetti.
او کابلها را با بخشهایی از لولهی عایق درست کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «spaghetti» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spaghetti