امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Squab

skwɒb skwɒb
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
خپله، چاق‌وچله، تپلی، کوسن، نیمکت، جوجه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد squab

  1. noun Flesh of a pigeon suitable for roasting or braising; flesh of a dove (young squab) may be broiled
    Synonyms:
    dove
  1. adjective Short and fat
    Synonyms:
    squabby

ارجاع به لغت squab

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squab» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/squab

لغات نزدیک squab

پیشنهاد بهبود معانی