با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Squab

skwɒb skwɒb
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun adjective
    خپله، چاق‌وچله، تپلی، کوسن، نیمکت، جوجه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد squab

  1. noun Flesh of a pigeon suitable for roasting or braising; flesh of a dove (young squab) may be broiled
    Synonyms: dove
  2. adjective Short and fat
    Synonyms: squabby

ارجاع به لغت squab

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squab» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/squab

لغات نزدیک squab

پیشنهاد بهبود معانی