با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Stall-feed

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    پرواری کردن، نگه‌داشتن و غذا دادن در طویله یا آخور و غیره (دام و غیره)
    • - He stall-feeds his cattle.
    • - دام‌های خود را پرواری می‌کند.
    • - The horse trainer stall-feeds her racehorses.
    • - مربی اسب اسب‌های مسابقه‌ای‌اش را نگه‌داری می‌کند و به آن‌ها غذا می‌دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت stall-feed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stall-feed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stall-feed

لغات نزدیک stall-feed

پیشنهاد بهبود معانی