فعال، حاد، تندکار، قوی، خطرناک، وخیم، شدید، نیرومند
The sthenic warrior showed no signs of fatigue during battle.
جنگجوی نیرومند در طول نبرد هیچ نشانهای از خستگی نداشت.
His sthenic energy and determination were evident in everything he did.
انرژی و عزم شدید او در هر کاری که انجام میداد مشهود بود.
عضلانی، چاق، دارای شکم بزرگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The athlete's sthenic physique helped her excel in multiple sports.
هیکل عضلانی این ورزشکار به او کمک کرد تا در ورزشهای متعدد برتری یابد.
The sthenic power lifter effortlessly lifted the heavy weights.
وزنهبردار چاق بدون زحمت وزنههای سنگین را بلند کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sthenic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sthenic