سختی، تلاش (شدید)، کوشش (زیاد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The strenuousness of the workout left him feeling exhausted.
سختی تمرین باعث شد او احساس خستگی کند.
The strenuousness of the hike took everyone by surprise.
سختی پیادهروی همه را غافلگیر کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «strenuousness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/strenuousness