میز چایخوری (بهطور معمول کوچک و چرخدار)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I placed the tray of cookies and tea cups on the tea table.
سینی کلوچه و فنجان چای را روی میز چایخوری گذاشتم.
We gathered around the tea table to discuss our plans.
دور میز چایخوری جمع شدیم تا در مورد برنامههایمان بحث کنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tea table» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tea-table