آغاز، ابتدا، شروع، نخست، بدو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The outset of winter brought heavy snow to the region.
نخستین روزهای زمستان، برف سنگینی را به منطقه آورد.
At the outset of his career, he faced many challenges.
در شروع دوران کاریاش، با چالشهای زیادی روبهرو شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «the outset» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/the-outset