فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Thyroid

ˈθaɪrɔɪd ˈθaɪrɔɪd

توضیحات:

همچنین می‌توان از thyroid gland به‌جای thyroid استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

تیروئید، غده‌ی تیروئید، سپردیس، غده‌ی سپردیس، غده‌ی درقی

The thyroid regulates metabolism in the body.

غده‌ی تیروئید متابولیسم بدن را تنظیم می‌کند.

An underactive thyroid can cause fatigue and weight gain.

کم‌کاری تیروئید می‌تواند باعث خستگی و افزایش وزن شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Symptoms of an overactive thyroid include weight loss and anxiety.

علائم پرکاری تیروئید شامل کاهش وزن و اضطراب است.

adjective

تیروئیدی، وابسته به غده‌ی تیروئید، سپردیسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The thyroid hormones play a crucial role in growth.

هورمون‌های تیروئیدی نقش مهمی در رشد ایفا می‌کنند.

A thyroid hormone imbalance can lead to various health issues.

عدم تعادل هورمون تیروئید می‌تواند منجر به مشکلات مختلف سلامتی شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thyroid

  1. noun a gland (= an organ) in the front of the neck that is involved in controlling the way the body develops and works
    Synonyms:
    thyroid gland
  1. adjective of or relating to the thyroid gland
    Synonyms:
    thyroidal

ارجاع به لغت thyroid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thyroid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/thyroid

لغات نزدیک thyroid

پیشنهاد بهبود معانی