آخرین به‌روزرسانی:

تنبل به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / tambal /

جانورشناسی sloth

پستانداری درخت‌زی

تنبل بیشتر وقتش را با آویزان شدن از درختان می‌گذراند.

The sloth spends most of its time hanging upside down from the branches.

تنبل در آمریکای جنوبی زندگی می‌کند.

Sloth lives in south America.

صفت
فونتیک فارسی / tambal /

lazy, indolent, sluggish, slothful, sluggard, slacker, idle, draggy, pococurante, lazybones

بی‌حال، تن‌پرور، کاهل، سست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

معلم حوصله‌ی آن شاگرد تنبل را نداشت.

The teacher had no patience with that lazy student.

اشخاص تنبل خیلی بهانه می‌آورند.

Lazy people have many excuses.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تنبل

  1. مترادف:
    بچه‌ننه بی‌حال بی‌غیرت تن‌زن بی‌حال بیکاره تن‌آسا تنبل‌باشی تن‌پرور سپوزکار سست کاهل لش مسامح هیچ‌کاره
    متضاد:
    زرنگ کوشا

ارجاع به لغت تنبل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تنبل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تنبل

لغات نزدیک تنبل

پیشنهاد بهبود معانی