lumpish, inert, lazy, idle, sluggish, klutz, clumsy
lumpish
inert
lazy
idle
sluggish
klutz
clumsy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تنهی لش خود را تکان بده!
Move your lazy carcass!
او وارد اتاق شد و مثل لش خود را روی کاناپه انداخت.
He entered the room and lumped on the sofa.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «لش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/لش