عامیانه clever, bright, smart, spry, agile, nimble, dapper, adroit, cunning, astute, arch, shrewd, ingenious, politic, sharp, alert, wise, competent, slick, cute
او فردی زرنگ و حقهباز است.
He is a clever and indirect individual.
سوداگر زرنگ
a shrewd businessman
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «زرنگ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زرنگ