nimble, agile, quick, tripping, spry, speedy, adroit, active, swift, fast, light, brisk, alert, light-footed, lively, prompt, clever
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خرگوش چابک
a nimble rabbit
مسئول پذیرش چابک و باکفایت بود.
The receptionist was briskly efficient.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «چابک» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چابک