شکل جمع:
turbosتوربو (کوتاهشدهی توربوشارژر) (سامانهای کمکی که با تزریق هوای بیشتر به محفظهی احتراق، توان خروجی و راندمان موتورهای درونسوز را افزایش میدهد)
The turbo helped increase the horsepower of the car.
توربو به افزایش اسب بخار خودرو کمک کرد.
The turbo made a noticeable difference in the car's acceleration.
توربو تفاوت محسوسی در شتاب خودرو ایجاد کرد.
توربو (خودرویی که موتور توربوشارژر دارد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This model is a turbo.
این مدل توربو است.
He drives a turbo, so he's always speeding.
او توربو سوار میشود، بنابراین همیشه با سرعت رانندگی میکند.
He spent all his savings on a turbo.
او تمام پسانداز خود را صرف توربو کرد.
I love turbo.
عاشق توربو هستم.
توربو (دارای توربوشارژر)
He installed a turbo intake system to maximize engine efficiency.
سیستم ورودی توربو را برای به حداکثر رساندن راندمان موتور تعبیه کرد.
The turbo engine delivered exceptional performance on the racetrack.
موتور توربو عملکردی استثنایی در پیست مسابقه نشان داد.
گنده، قوی
She's got a turbo brain that never stops.
او مغز قویای داره که هرگز متوقف نمیشه.
His turbo muscles are no joke.
عضلات گندهی او شوخیبردار نیست.
توربین
The turbo in the jet engine increased the speed exponentially.
توربین موتور جت سرعت را بهطور تصاعدی افزایش داد.
The turbo of the wind turbine harnesses the strong gusts to produce clean energy.
توربین توربین بادی بادهای قوی را برای تولید انرژی پاک مهار میکند.
توربیندار، توربو–، دارای چرخشزا، توربینی، دورانی، چرخشی
The turbojet engine helped the airplane reach incredible speeds.
.موتور جت توربیندار به هواپیما کمک کرد تا به سرعتهای باورنکردنی برسد
The turbofan engine is known for its high efficiency and power.
موتور توربوفن به بازده و قدرت بالا معروف است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «turbo» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/turbo