مرده، بیجان، بیروح، بیحس، غیرزنده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The artist painted a haunting scene of an unalive landscape.
این هنرمند صحنهای دلخراش از منظرهای بیروح را ترسیم کرد.
The unalive plants in the garden needed to be replaced.
گیاهان غیرزنده در باغ باید عوض شوند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unalive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unalive