گذشتهی ساده:
underfundedشکل سوم:
underfundedسومشخص مفرد:
underfundsوجه وصفی حال:
underfundingهزینه را کم کردن، بودجهی کافی تامین نکردن، وجه ناکافی اختصاص دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The organization decided to underfund the new project due to budget constraints.
این موسسهی خیریه سال گذشته مجبور شد هزینهی خدمات ضروری را کم کند.
Critics argue that the government plans will underfund public education.
منتقدان استدلال میکنند که برنامههای دولت برای آموزش عمومی بودجهی کافی تامین نمیکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «underfund» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/underfund