فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Uptime

American: ˈʌptaɪm British: ˈʌptaɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    زمان کار ماشین یا کامپیوتر، زمان دایر بودن، کار زمان
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد uptime

  1. noun A period of time when something (as a machine or factory) is functioning and available for use
    Antonyms: downtime

ارجاع به لغت uptime

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uptime» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uptime

لغات نزدیک uptime

پیشنهاد بهبود معانی