با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Uptime

American: ˈʌptaɪm British: ˈʌptaɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
زمان کار ماشین یا کامپیوتر، زمان دایر بودن، کار زمان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uptime

  1. noun A period of time when something (as a machine or factory) is functioning and available for use
    Antonyms: downtime

ارجاع به لغت uptime

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uptime» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uptime

لغات نزدیک uptime

پیشنهاد بهبود معانی