سیاست معاون رئیسجمهور، نایب رئیسجمهور
Our vice president is attending an important conference overseas.
معاون رئیسجمهور ما در کنفرانس مهمی در خارج از کشور شرکت میکند.
The newly elected vice president was sworn into office yesterday.
معاون جدید رئیسجمهور روز گذشته سوگند یاد کرد.
انگلیسی آمریکایی نایبرئیس، معاون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was promoted to vice president after years of hard work.
او پساز سالها تلاش و کوشش به سمت نایبرئیس ارتقا یافت.
During the meeting, the vice president presented quarterly earnings reports.
در طول جلسه، معاون گزارش سود سهماهه را ارائه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «vice president» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vice-president-2