shooting, volley, cannonade, salvo, firing, broadside, fusillade, barrage
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
توپخانه از دو جناح سد آتش ایجاد کرد.
The artillery laid down a barrage from the flanks.
ما دشمن را زیر آتش مداوم تفنگ گرفتیم.
We barraged the enemy with rifle fire.
fervor, ardor, fervency, heat
آتش خشم در درونم زبانه کشید.
I was burning with anger.
ناز و کرشمهی او آتش هوس شاعر را افروختهتر کرد.
Her coyness inflamed the poet's passion further.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «آتش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آتش