فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

انحلال به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • برچیدگی
  • فونتیک فارسی

    enhelaal
  • اسم
    dissolution, disorganization, winding up, closing down, breakup, liquidation, breaking up, disintegration
    • - انحلال شرکت

    • - the dissolution of the company
    • - انحلال شرکت منجر به تعدیل نیروی گسترده شد.

    • - The company's dissolution resulted in widespread layoffs.
  • حل شدن در یک حلال
  • فونتیک فارسی

    enhelaal
  • اسم
    dissolving, dissolution, liquefaction
    • - انحلال سدیم کلرید در آب مایع شفافی را به وجود آورد.

    • - The dissolution of sodium chloride in water produced a clear liquid.
    • - انحلال نمک در آب

    • - the dissolving of salt in water
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد انحلال

ارجاع به لغت انحلال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «انحلال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/انحلال

لغات نزدیک انحلال

پیشنهاد بهبود معانی