آخرین به‌روزرسانی:

بداخلاق به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / bad akhlaagh /

cranky, cross, snappy, snappish, surly, bad-tempered, ill-humored, ill-tempered, waspish, acerbic, edgy, tetchy, huffish, ornery, bilious, morose, pettish, splenetic, crabbed, grumpy, peevish, stern, liverish, vinegary, cantankerous, cross-grained

ترش‌رو

همسایه‌ی بداخلاق من همیشه از همه‌چیز شاکی است.

My cantankerous neighbor always complains about everything.

او تمام روز بداخلاق بوده است.

He's been cranky all day.

صفت
فونتیک فارسی / bad akhlaagh /

jerk, immoral, corrupt, disagreeable, lewd, indecent, licentious

فاسد، بدسگال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

او درنده‌خو، بداخلاق و زشت است.

He is beastlike, immoral and ugly.

این زن خیلی بداخلاق است.

The woman is very licentious.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت بداخلاق

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بداخلاق» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بداخلاق

لغات نزدیک بداخلاق

پیشنهاد بهبود معانی