برازندگی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • شایستگی، حالت برازنده بودن، برازش
  • فونتیک فارسی

    baraazandegi
  • اسم
    propriety, fitness, suitability, comeliness, grace, opportuneness, appropriateness, elegance, flair, fitting, fit
    • - برازندگی هر جامه بستگی به پوشنده‌ی آن دارد

    • - the fitness of each garment has to do with the wearer
    • - برازندگی داشتن، برازنده بودن

    • - to befit, to fit, to suit, to be becoming, to become, to be appropriate
    • - این شهر برای شما برازندگی ندارد

    • - this reputation does not become you
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد برازندگی

ارجاع به لغت برازندگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برازندگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/برازندگی

لغات نزدیک برازندگی

پیشنهاد بهبود معانی