با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉
شرکت در نظرسنجی

    برقرار کردن به انگلیسی

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    معادل انگلیسی لغت:
    to commission
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد برقرار کردن

    1. ایجاد کردن، به وجود آوردن
    2. برپا کردن، دایر کردن
    3. تعیین کردن، معین کردن

    ارجاع به لغت برقرار کردن

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «برقرار کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/برقرار کردن

    لغات نزدیک برقرار کردن

    پیشنهاد بهبود معانی