آخرین به‌روزرسانی:

بستگی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / bastegi /

relation, connection, alliance, relationship, kinship

خویشاوندی

بستگی بین این دو خانواده برای نسل‌ها ادامه داشته است.

The kinship between the two families has lasted for generations.

او بستگی‌ خود با خانواده‌اش را از همه‌چیز بیشتر ارزشمند می‌داند.

She values her relationship with her family above all else.

اسم
فونتیک فارسی / bastegi /

block, blockage, stoppage, obstruction, closure, clogging

گرفتگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

پزشک توضیح داد که سردرد بیمار به‌دلیل بستگی در شریان‌ها است.

The doctor explained that the patient's headache was due to a blockage in the arteries.

بستگی در زنجیره‌ی تأمین می‌تواند بر برنامه‌های تولید تأثیر بگذارد.

A stoppage in the supply chain can affect production schedules.

اسم
فونتیک فارسی / bastegi /

dependence, correlation

منوط به، وابسته به

بستگی قد با وزن

the correlation of height and weight

این مطالعه نشان داد که بستگی قوی بین ورزش و سلامت روان وجود دارد.

The study showed a strong dependence between exercise and mental health.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بستگی

  1. مترادف:
    ارتباط پیوستگی پیوند خویشاوندی خویشی رابطه علقه قرابت
  1. مترادف:
    مشروط منوط وابسته

ارجاع به لغت بستگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بستگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بستگی

لغات نزدیک بستگی

پیشنهاد بهبود معانی