با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

بغض کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

دچار احساسات منفی و ناگهانی شدن، مقدمه‌ی گریستن

فونتیک فارسی

boghz kardan
فعل لازم
to choke, to have a lump in one's throat

- وقتی شنیدم او فوت شده واقعا بغض کردم.

- I was really choked when I heard he'd died.

- صدای بغض‌کرده

- choked voice
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت بغض کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بغض کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بغض کردن

لغات نزدیک بغض کردن

پیشنهاد بهبود معانی