آخرین به‌روزرسانی:

بغض به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

گرفتگی گلو در اثر اندوه یا خشم، کینه، عداوت، دشمنی

فونتیک فارسی

boghz
اسم

spite, grudge, hatred, rancor, dislike, a lump in one's throat, animus

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

او از روی بغض به ما تبریک گفت.

He congratulated us grudgingly.

او نسبت به من بغض دارد.

He has a grudge against me.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بغض

  1. مترادف:
    عقده
    متضاد:
    حب مهر
  1. مترادف:
    حقد کینه کین

ارجاع به لغت بغض

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بغض» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بغض

لغات نزدیک بغض

پیشنهاد بهبود معانی