با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

بغض به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

گرفتگی گلو در اثر اندوه یا خشم، کینه، عداوت، دشمنی

فونتیک فارسی

boghz
اسم
spite, grudge, hatred, rancor, dislike, a lump in one's throat, animus

- او از روی بغض به ما تبریک گفت.

- He congratulated us grudgingly.

- او نسبت به من بغض دارد.

- He has a grudge against me.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بغض

ارجاع به لغت بغض

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بغض» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بغض

لغات نزدیک بغض

پیشنهاد بهبود معانی