فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

تحمل کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • تاب آوردن
  • فونتیک فارسی

    tahammol kardan
  • فعل متعدی
    to tolerate, to bear, to stand, to endure, to sustain, to put up with, to forbear, to withstand, to bide, to stomach, to countenance, to suffer, to swallow, to brook, to take, to weather, to carry, to abide, to stick, to hold, to support, to cope, to have, to digest, to undergo, to receive
    • - فاجعه‌ای را با بردباری تحمل کردن

    • - to bear a calamity with fortitude
    • - رئیسم تاخیر را تحمل نمی‌کند.

    • - My boss does not tolerate tardiness.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد تحمل کردن

ارجاع به لغت تحمل کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تحمل کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تحمل کردن

لغات نزدیک تحمل کردن

پیشنهاد بهبود معانی