با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

تری به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • خیسی
  • فونتیک فارسی

    tari
  • اسم
    wetness, moisture, moistness, humidity
    • - او تری رنگ را روی بوم نقاشی احساس می‌کرد.

    • - She could feel the wetness of the paint on the canvas.
    • - کفش‌هایش به خاطر تری علف خراب شده بودند.

    • - His shoes were ruined by the wetness of the grass.
  • تازگی
  • فونتیک فارسی

    tari
  • اسم
    freshness
    • - تری هوای صبحگاهی به روحم طراوت بخشید.

    • - The freshness of the morning air rejuvenated my spirits.
    • - تری گل‌های باغ خیره‌کننده بود.

    • - The freshness of the flowers in the garden was breathtaking.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد تری

ارجاع به لغت تری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تری

لغات نزدیک تری

پیشنهاد بهبود معانی