فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

تری به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

خیسی

فونتیک فارسی

tari
اسم

wetness, moisture, moistness, humidity

او تری رنگ را روی بوم نقاشی احساس می‌کرد.

She could feel the wetness of the paint on the canvas.

کفش‌هایش به خاطر تری علف خراب شده بودند.

His shoes were ruined by the wetness of the grass.

تازگی

فونتیک فارسی

tari
اسم

freshness

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

تری هوای صبحگاهی به روحم طراوت بخشید.

The freshness of the morning air rejuvenated my spirits.

تری گل‌های باغ خیره‌کننده بود.

The freshness of the flowers in the garden was breathtaking.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تری

  1. مترادف:
    تازگی رطوبت طراوت
    متضاد:
    خشکی پژمردگی پلاسیدگی

ارجاع به لغت تری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تری

لغات نزدیک تری

پیشنهاد بهبود معانی