آیکن بنر

فقط تا پایان امروز - تا 50% تخفیف برای خرید اشتراک هوش مصنوعی

فقط تا پایان امروز - تا 50% تخفیف خرید AI

اعمال کد تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

تصادفی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت قید
فونتیک فارسی / tasaadofi /

accidental, coincidental, accidentally, haphazard, casual, casually, adventitious, fortuitous, chance, by chance, coincidentally, contingent, random, undeliberate, unintentional, inadvertent, involuntary, unexpected, unplanned, unintended, incidentally, perchance, art random, haphazardly

accidental

coincidental

accidentally

haphazard

casual

casually

adventitious

fortuitous

chance

by chance

coincidentally

contingent

random

undeliberate

unintentional

inadvertent

involuntary

unexpected

unplanned

unintended

incidentally

perchance

art random

haphazardly

اتفاقی

شلیک تصادفی اسلحه

the accidental firing of a gun

آشنایی او با وزیر کاملاً تصادفی بود.

His knowledge of the minister was quite adventitious.

صفت
فونتیک فارسی / tasaadofi /

involved in an accident, collided, crashed

involved in an accident

collided

crashed

قرارگرفته در معرض تصادف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

برخی از اتومبیل‌های تصادفی اوراق می‌شوند.

Some of the cars that are involved in accidents are junked.

موتور تصادفی

the crashed motorcycle

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تصادفی

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
s
مترادف:
اتفاقی حادثی
مترادف:
غیرمترقبه تصادفتصادف

ارجاع به لغت تصادفی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تصادفی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تصادفی

لغات نزدیک تصادفی

پیشنهاد بهبود معانی