فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

اتفاقی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

وابسته به اتفاق

فونتیک فارسی

ettefaaghi
صفت

accidental, contingent, incidental, adventitious, chance, haphazard, fortuitous, circumstantial, serendipitous

پیامد اتفاقی

a contingent result

هزینه‌های اتفاقی

incidental expenses

نمونه‌جمله‌های بیشتر

آن جنایت اتفاقی نبود؛ عمدی بود.

That crime was not accidental; it was premeditated.

به طور اتفاقی، به طور ناگهانی

فونتیک فارسی

ettefaaghi
قید

accidentally, haphazardly, incidentally, fortuitously, by chance

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

هنگام راه رفتن در پارک اتفاقی ساق پایش به میز خورد.

He accidentally shinned the table while walking in the dark.

او اتفاقی دسته‌ی بازی را انداخت و آن را شکست.

She accidentally dropped the joypad and it broke.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت اتفاقی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اتفاقی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اتفاقی

لغات نزدیک اتفاقی

پیشنهاد بهبود معانی