accidental, contingent, incidental, adventitious, chance, haphazard, fortuitous, circumstantial, serendipitous
پیامد اتفاقی
a contingent result
هزینههای اتفاقی
incidental expenses
آن جنایت اتفاقی نبود؛ عمدی بود.
That crime was not accidental; it was premeditated.
accidentally, haphazardly, incidentally, fortuitously, by chance
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
هنگام راه رفتن در پارک اتفاقی ساق پایش به میز خورد.
He accidentally shinned the table while walking in the dark.
او اتفاقی دستهی بازی را انداخت و آن را شکست.
She accidentally dropped the joypad and it broke.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اتفاقی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اتفاقی