by chance, accidentally, haphazardly, perchance, fortuitously, haply, randomly, by happenstance, incidentally
by chance
accidentally
haphazardly
perchance
fortuitously
haply
randomly
by happenstance
incidentally
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
امروز صبح وقتی با عجله به محل کارم میرفتم، اتفاقا قهوه را روی پیراهنم ریختم.
I accidentally spilled the coffee on my shirt while rushing to work this morning.
اتفاقا پایش را روی دم گربهاش گذاشت.
He accidentally stepped on his cat's tail.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اتفاقا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اتفاقا