با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

جابه‌جایی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • انتقال
  • فونتیک فارسی

    jaabejaayi
  • اسم
    transfer, displacement, movement, transposition, jumbling, removal, shift, shuffle
    • - جابه‌جایی پول از یک حساب به حساب دیگر کاملاً موفقیت‌آمیز انجام شد.

    • - The transfer of money from one account to another was completed successfully.
    • - جابه‌جایی مردم به‌خاطر فاجعه‌ی طبیعی بسیار ناراحت‌کننده بود.

    • - The displacement of people due to the natural disaster was heartbreaking.
  • تغییر جهت جریان برق
  • فونتیک فارسی

    jaabejaayi
  • اسم
    فیزیک commutation
    • - مطالعه‌ی قوانین جابه‌جایی در فیزیک موضوعی پیچیده است.

    • - The study of the laws of commutation in physics is a complex subject.
    • - جابه‌جایی انرژی و ماده

    • - commutation of energy and matter
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد جابه‌جایی

ارجاع به لغت جابه‌جایی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جابه‌جایی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/جابه‌جایی

لغات نزدیک جابه‌جایی

پیشنهاد بهبود معانی