آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

جابه‌جاشده به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / jaabejaa shode /

shotten, transposition, floating

shotten

transposition

floating

‌تغییر جا داده، منتقل‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

برگ‌های جابه‌جاشده در نسیم خش‌خش می‌کردند.

The shotten leaves rustled in the breeze.

بادکنک‌های جابه‌جاشده با صدای بلند در اتاق می‌ترکیدند.

The shotten balloons popped loudly in the room.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت جابه‌جاشده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جابه‌جاشده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جابه‌جاشده

لغات نزدیک جابه‌جاشده

پیشنهاد بهبود معانی