فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

جراحی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • انجام عمل بر روی بیمار، برمان
  • فونتیک فارسی

    jarraahi
  • اسم
    surgery, surgical operation, operation
    • - غده‌ی مغزی او جراحی لازم دارد.

    • - his brain tumor will need surgery
  • مربوط به عمل بر روی بیمار، برمانی
  • فونتیک فارسی

    jarraahi
  • صفت
    surgical
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت جراحی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جراحی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/جراحی

پیشنهاد بهبود معانی