خاموشی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • تاریکی
  • فونتیک فارسی

    khaamooshi
  • اسم
    extinction, stall, blackout, outage, turnoff, blowout
    • - خاموشی برق چندین ساعت طول کشید.

    • - The power outage lasted for several hours.
    • - خاموشی ناگهانی سیستم قطار موجب هرج‌ومرج شد.

    • - The sudden outage of the train system caused chaos.
  • سکوت
  • فونتیک فارسی

    khaamooshi
  • اسم
    ادبی silence, hush, quietness, dead, dormancy
    • - خاموشی شب با زوزه‌ی گرگی شکسته شد.

    • - The silence of the night was interrupted by the howling of a wolf.
    • - تنها صدایی که شنیده می‌شد، خاموشی بود.

    • - The only sound that could be heard was the silence.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد خاموشی

ارجاع به لغت خاموشی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خاموشی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خاموشی

لغات نزدیک خاموشی

پیشنهاد بهبود معانی