آخرین به‌روزرسانی:

درست کردن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / dorost kardan /

to rectify, to correct, to fix, to mend, to repair, to rig, to right

تعمیر کردن

او باید صندلی شکسته را درست کند.

She needs to fix the broken chair.

او سعی کرد ماشین قدیمی را خودش درست کند.

He tried to repair the old car himself.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / dorost kardan /

to make, to manufacture

ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

برای درست کردن کیک دو فنجان آرد و یک فنجان شیر لازم خواهی داشت.

To make the cake, you will need two cups of flour and one cup of milk.

برای درست کردن پوستر باید چند مقوا بخرم.

I need to buy some card to make a poster.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت درست کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «درست کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/درست کردن

لغات نزدیک درست کردن

پیشنهاد بهبود معانی