riddle, screen, sieve, sifter
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زغال را سرند کردم و خاکهی آن را جدا کردم.
I riddled the charcoal and separated its dust.
برای جدا کردن خاک از سنگ از سرند استفاده کردم.
I used a riddle for separating earth from stone.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سرند» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرند