آخرین به‌روزرسانی:
سلب به انگلیسی
معنی و نمونه‌جمله‌ها
اسم
فونتیک فارسی / salb /
negation, deprival, privation, taking away, divesting, divestment, dispossession, divestiture, abdication
negation
deprival
privation
taking away
divesting
divestment
dispossession
divestiture
abdication
محرومیت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سلب حقوق اولیه باعث خشم گسترده شد.
The deprival of basic rights caused widespread outrage.
سلب شرایط قرارداد منجر به اختلاف قانونی شد.
Negation of the contract terms led to a legal dispute.
مترادف و متضاد سلب
مترادف:
ارجاع به لغت سلب
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «سلب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سلب
لغات نزدیک سلب
- - سلانه سلانه رفتن
- - سلانه سلانه روی
- - سلب
- - سلب شدن
- - سلب شدن حق